رده:آثار اوحدی مراغهای
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
صفحهها در ردهٔ «آثار اوحدی مراغهای»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۱٬۰۲۷ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)ا
- اوحدی مراغهای (ترجیعات)
- اوحدی مراغهای (ترجیعات)/تا به کنون پردهنشین بود یار
- اوحدی مراغهای (ترجیعات)/در خرابات عاشقان کوییست
- اوحدی مراغهای (ترکیبات)
- اوحدی مراغهای (ترکیبات)/هر شبی تا به سحر زار بگریم ز غمت
- اوحدی مراغهای (ترکیبات)/هوس کعبه و آن منزل و آنجاست مرا
- اوحدی مراغهای (جامجم)
- اوحدی مراغهای (جامجم)/در آداب التماس
- اوحدی مراغهای (جامجم)/در تسبیح فلک
- اوحدی مراغهای (جامجم)/در ستایش خرد
- اوحدی مراغهای (جامجم)/در نعت رسول
- اوحدی مراغهای (جامجم)/سر آغاز
- اوحدی مراغهای (جامجم)/ضراعت در صورت قسم
- اوحدی مراغهای (جامجم)/مناجات
- اوحدی مراغهای (رباعیات)
- اوحدی مراغهای (رباعیات)/ای کرده به خون دشمنان خارالعل
- اوحدی مراغهای (رباعیات)/چون یاد کنم طبع طربناک ترا
- اوحدی مراغهای (غزلیات)
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/. . .
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آخر، ای ماه پری پیکر، که چون جانی مرا
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آشنایی جمله را، با من چرا بیگانهای؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آمد بهار، خیمه بزن بر کنار جوی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آمد نسیم گل به دمیدن ز چپ و راست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آمدهام که صف این صفهی بار بشکنم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن بت وفا نکرد، که دل در وفای اوست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن پرده برانداز، که ما نور پرستیم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن تخم، که در باغ وفا کاشته بودم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن ترک پری چهره، که مانند فرشتست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن تیر بالا را ببین: ز ابرو کمانها ساخته
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن تیر غمزه را دل خلقی نشانه بین
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن چشم مست بین، که دلم گشت زار ازو
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن خط عنبرین که چو آبش نبشتهای
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن دل که مرا بود و توی دیده سلبوه
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن دوست که میبینم، آن دوست که میدانم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن روز کو که روی غم اندر زوال بود؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن زخم، که از تو بر دل ماست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن ستمگر، که وفای منش از یاد برفت
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن سست عهد سخت کمان اوفتاد باز
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن سیه چهره که خلقی نگرانند او را
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن فروغ دیده و آن راحت دل میرود
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن فروغ لالهی یا برگ سمن، یا روی تست؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن کس که دلیش بوده باشد
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن کمان ابرو به تیر انداختن
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن گل سوریست در کلاله نهفته
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن نه من باشم که چون میرم به تابوتم برند
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آنخان خانان را ببین، بر صندلی یللی بلی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آنرا که جام صافی صهباش میدهند
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آنرا که چون تو لاله رخی در سرا بود
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آنکه دل من ببرد، از همه خوبان، یکیست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آنکه دلم برد و جور کرد و جدا شد
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آنکه رخ عاشقان خاک کف پای اوست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/آنکه میخواست مرا بیدل و بییار شده
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از آن لب چون به یک بوسه من بیمار خرسندم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از باده در فصل خزان افتان و خیزان نیکتر
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از بند زلفش پای ما مشکل گشاید بعد ازین
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از تو مرا تا به کی بیسر و سامان شدن؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از تو میسر نشد کنار گرفتن
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از جام عشق بین همه باغ و بهار مست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از چهره لاله سازی و از زلف سنبلی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از در ما چو در آمد، اثر ما بنماند
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از عشق تو جان نمیتوان برد
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از عشق دوری چون کنم؟ کین عشق مستوری شکن
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از غمزه تیر سازی و ز ابرو کمان کنی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از ما به فتنه سرمکش، ای ناگزیر ما
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/از مردم این مرحله دلساز نبینی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ازین نرگس و گل غرورم مده
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/اشک ما آبیست روشن در هوات
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/اگر آن یار سیه چرده ببیند رخ زردم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/اگر به مجلس قاضی نمودهاند که: مستم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/اگر جان را حجاب تن ز پیش کار برخیزد
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/اگر چه از برمن بارها چو تیر بجستی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/اگر گوش بر دشمنانت نباشد
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/اگر نوبهاری ببینیم باز
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/اگر هزار یکی زان جمال داشتمی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/اگر یک سو کنی زان رخ سر زلف چو سنبل را
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/امروز چون گذشتی برما؟ عجب، عجب!
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/امروز عید ماست، که قربان او شدیم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/امشب از پیش من شیفته دل دور مرو
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/امشب ز هجر یار بخواهم گریستن
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/انجمن شهر ملای گلست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/او را که در سماع سخن نیست حالتی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/او شوی چو خود را تو از میانه بر گیری
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/او همانا نابهی شبهای من نشنیده باشد
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/اول فطرت که نقش صورت چین بستهاند
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای آنکه پیشهی تو بجز کبر و ناز نیست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای آنکه ز هجر تو ندیدیم رهایی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای آنکه، نیست جز بر یار انتعاش تو
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای از تو مرا هر نفسی بادی و دردی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای از دهان تنگت شهری شکر گرفته
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای از عرب و از عجمت مثل نزاده
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای بر فلک از رخ علم نور کشیده
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای برون از بلندی و پستی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای به خار هجر ما را سفته دل
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای پرتو روحالقدس تابان ز رخسار شما
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای پیک نامه بر، خبر او به ما رسان
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای پیکر خجسته، چه نامی؟ فدیت لک
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای ترک حور زاده، ز تندی و کودکی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای ترک، دل ما را خوشدار به جان تو
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای تن و اندامت از گل خرمنی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای جان من ز هجر تو در تن بسوخته
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای چاه زنخدانت زندان دل ریشم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای چراغ چشم توفان بار ما
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای حلقه کرده دلها در حلقهای گوشت
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای خرمن گل خوشهچین پیش تن و اندام تو
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای خواجه، چه آوردی زین خانه بدر بودن؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای داده بر وی تو قمر داو تمامی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای داده روی خوب تو از حسن داد دیده
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای در دل من چو جان کجایی؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای در غم عشقت مرا اندیشهی بهبود نه
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای دل پر هوش ما با همه فرزانگی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای دل مکن، بهر ستمی این نفیر ازو
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای دل، از هجران او زارم همی باید گریست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای دل، بیا و در رخ آن حور مینگر
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای دلبر سنگین دل، فریاد ز دست تو
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای رخت خرم و دهانت خوش
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای رشک گل تازه رخ چون سمن تو
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای روشن از رخ تو زمین و زمان همه
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای ز چین و حلقهی زلف سیاه
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای ز زلفت عقل در دام آمده
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای ز سودای تو در هر گوشهای آواره من
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای ز گل سوری دهنت غنچه نمایی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای ز لعلت قیمت یاقوت پست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای زاهد مستور، زمن دور، که مستم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای زیر زلف عنبرین پوشیده مشکین خال را
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای ساربان، که رنج کشیدی ز راه دور
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای سحری دعای من، در دلش آن جفا مهل
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای سر تو پیوسته با جان، ز که پرسیمت؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای سفر کرده، دلم بیتو بفرسود،بیا
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای سنگدل، به حق وفا کز وفا مگرد
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای شب تیره فرع گیسیویت
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای شهر شگرفان را غیر از تو امیری نه
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای صبا، از من آشفته فلان را میپرس
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای صبا، حال من بدو برسان
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای صبا، یار مرا از من بییار بپرس
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای طیرهی شب طرهی خورشید پناهت
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای عید روزهداران ابروی چون هلالت
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای عید، بنمودی به من دی صورت ابروی او
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای غم عشق تو یار غار ما
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای غنچه با لب تو ز دل کرده همدمی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای فراق تو مرا عقل و بصارت برده
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای کس ما، چون شدی باز مطیع کسان؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای کون و مکان از تو، اندر چه مکانی خود؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای که تیر بیوفایی در کمان پیوستهای
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای که دیگر بیگناه از من عنان پیچیدهای
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای ماه سر نهاده از مهر بر زمینت
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای ماه و مشتری ز جمالت قرینهای
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای مدد تیره شب از موی تو
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای مدعی، دلت گر ازین باده مست نیست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای مردگان، کجایید؟ اینک مسیح زنده
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای مردم کور، این چه بهارست ببینید
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای مرغزار جانها لعل تو آب داده
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای مکان تو از مکان بیرون
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای میر ترکان عجم، ترک وفاداری مکن
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای نافهی چینی ز سر زلف تو بویی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای نرگس تو فتنه و در فتنه خوابها
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای نرگست به شوخی صدبار خورده خونم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای نسیم سحر، چه میگویی؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای نسیم صبح دم، یارم کجاست؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای نور چشم من ز رخ لالهرنگ تو
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای هر سر مویت را رویی به پریشانی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/این باغ سراسر همه پر باد وزانست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/این چنین نقشی اگر در چین بود
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/این دلبران که میکشدم چشم مستشان
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/این نوبت آب دیده ز هنجار دیگرست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/این همه پروانها، سوخته از چپ و راست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/با چنان شیوه و شیرینی و دلبندی و شنگی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/با دشمنان ما شد هم خانه آشنایی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/با دگری بر غم من عقد وصال بستهای
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/با دل تنگ من از تنگ شکر هیچ مگوی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/با زلف او مردانگی باد صبا را میرسد
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/با عارض و زلفت قمر و قیر چه باشد؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/با که گویم سرگذشت این دل سرگشته را؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/با یار بیوفا نتوان گفت حال خویش
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باد بویی از دو زلفت وام کرد
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باد بهار میدمد و من ز یار دور
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باد سهند بین که : برین مرغزارها
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/بار بربستیم، ازین منزل به در باید شدن
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باز آمدی، که خونم بر خاک در بریزی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باز بالای تو ما را در بلا خواهد نهاد
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باز به تنها چنین عزم کجا کردهای؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باز به رسم سرکشان راه جفا گرفتهای
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باز به قول کیست این جور و ستم که میکنی؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باز پیوند، که دوری به نهایت برسید
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باز دوشم ز راه مهمانی
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باز شادروان گل بر روی خار انداختند
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باز قلندر شدیم، خانه بر انداختیم
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باز کی بینم رخ آن ماه مهر افروز را؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باز مخمورم، کجا شد ساقی؟ آن ساغر کجاست؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باشد آن روز که گویم به تو راز دل خویش؟
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باغ بسان مصر شد از رخ یوسف سمن
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باغ بهشت بیند بیداغ انتظاری
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باغ جهان روی تست، رای گلستان مکن
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/باید که مال دنیا مسمار دل نباشد
- اوحدی مراغهای (غزلیات)/بباد صبا گفتم از شوق دوش