اوحدی مراغهای (غزلیات)/امشب ز هجر یار بخواهم گریستن
ظاهر
امشب ز هجر یار بخواهم گریستن | زارم ز عشق و زار بخواهم گریستن | |||||
نالیدهام هزار شب از هجر و بعد ازین | هر شب هزار بار بخواهم گریستن | |||||
گو: روی من نگار شو از خون دل که من | بیروی آن، نگار بخواهم گریستن | |||||
چون بیشمار غصه کشیدم ز هجر او | زین غصه بیشمار بخواهم گریستن | |||||
بیاختیار چند کند گریه دیدهای؟ | چندی به اختیار بخواهم گریستن | |||||
تا بشنوم ز خاک درش بوی او شبی | در خاک کوچه خوار بخواهم گریستن | |||||
پنهان چو شد ز اوحدی آن نور دیده، من | پنهان و آشکار بخواهم گریستن |