اوحدی مراغهای (غزلیات)/از باده در فصل خزان افتان و خیزان نیکتر
ظاهر
از باده در فصل خزان افتان و خیزان نیکتر | ور یار دلداری دهد خود چون بود زان نیکتر؟ | |||||
شد باغ پرینگی دگر، هر برگی از رنگی دگر | در زیرش آونگی دگر از لعل و مرجان نیکتر | |||||
صرصر غبار انگیخته، در شاخسار آویخته | بر ما نثاری ریخته، از صد زرافشان نیکتر | |||||
شاخ رزان،در گشت رز، پوشیده رنگارنگ خز | هر گوشه شادروانی از تخت سلیمان نیکتر | |||||
بر شاخساران سور بین، و آن سیبها چون نور بین | سیبی به چشم دور بین، از روی جانان نیکتر | |||||
فصلی چنین، میخواه، می، برکش نوای چنگ ونی | ور گم توانی کرد پی، گم کن، که پنهان نیکتر | |||||
بیاوحدی مستی مکن، با نیستان هستی مکن | چندین سبک دستی مکن، ای وصلت از جان نیکتر |