اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/باز به قول کیست این جور و ستم که میکنی؟

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(باز به قول کیست این جور و ستم که میکنی؟)
  باز به قول کیست این جور و ستم که میکنی؟ وین دل و دیده‌ی مرا پر تف و نم که میکنی؟  
  رنج دل شعیف من گشت فزون ز عشق تو چون نشود فزون؟ از آن پرسش کم که میکنی  
  حال دل شکسته را باز پدید میکند بر رخ زعفران و شم رنگ به قم که میکنی  
  دوش به طنز گفته‌ای: شاد شو از وصال من شاد کجا شویم؟ از آن چاره غم که میکنی  
  طرفه نباشد ار بتو شهر خراب میشود زین همه قتل و غارت، ای طرفه صنم، که میکنی  
  مرهم ریش سینه و داروی درد میشود خنجر «لا» که میزنی، ناز «نعم» که میکنی  
  روی تو گفت: کاوحدی حسن مرا غلام شد چون نشوم غلام آن لطف و کرم که میکنی؟