اوحدی مراغهای (غزلیات)/از بند زلفش پای ما مشکل گشاید بعد ازین
ظاهر
از بند زلفش پای ما مشکل گشاید بعد ازین | چشمی که بیند غیر او ما را نشاید بعد ازین | |||||
دل را چو با دیدار او پیوند و پیمان تازه شد | در چشم ما جز روی او بازی نماید بعد ازین | |||||
خود را چو دادیم آگهی از ذوق حلوای لبش | لذت نیابد کام ما، گر شهد خاید بعد ازین | |||||
در دستگاه چرخ اگر اندوه و محنت کم شود | از پیش ما گو: خرج کن چندان که باید بعد ازین | |||||
بس فتنه زایید آسمان، در دور چشم مست او | از روزگار بیوفا تا خود چه زاید بعد ازین | |||||
با زلف آن دلدار چون باد صبا گستاخ شد | یا عنبر افشاند هوا، یا مشک ساید بعد ازین | |||||
ای یار نیکوکار، تو تدبیر کار خویش کن | کز ما بجز سودای او کاری نیاید بعد ازین | |||||
تا این زمان گر نطق ما تقصیر کرد اندر سخن | بر یاد آن شیرین دهان شیرین سراید بعد ازین | |||||
گو: آزمایش را ببر گردی ز خاک اوحدی | گر در جهان آشفتهای عشق آزماید بعد ازین |