اوحدی مراغهای (غزلیات)/امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش
ظاهر
امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش | فردا طلب مرا به سر کوی میفروش | |||||
دوش آن صنم به ساغر و رطلم خراب کرد | و امشب نگاه کن که: دگر میدوم به دوش | |||||
رندم، تو پر غرامت رندی چو من بکش | مستم، تو بر سلامت مستی چو من بکوش | |||||
ای هوشیار، پند مده پر مرا، که من | زان باده خوردهام که نیایم دگر به هوش | |||||
ما عاشقیم زار و ز ما پرده بر مدار | بر زار و عاشق ار بتوان پردهای بپوش | |||||
زاهد چراست خشک و چنین آبها روان؟ | صوفی چراست سرد و چنین بادها به جوش؟ | |||||
ساقی، میار جز قدح آن شراب صرف | مطرب، مگوی جز سخن آن لب خموش | |||||
گویند: پیش او سخن خویشتن بگوی | گفتن چه سود؟ چونکه نباشد سخن نیوش | |||||
گوشی نمیکنی تو بدین جانب، ای نگار | تا بر کشم ز دل، که خراشیدهای، خروش | |||||
چون اوحدی به روی تو مینوشم این شراب | نقلم ده از لب و به زبانم بگوی: نوش |