اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/ای نافه‌ی چینی ز سر زلف تو بویی

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(ای نافه‌ی چینی ز سر زلف تو بویی)
  ای نافه‌ی چینی ز سر زلف تو بویی ماه از هوست هر سرمه چون سر مویی  
  شوق تو ز بس جامه که بر ما بدرانید نی کهنه رها کرد که پوشیم و نه نویی  
  از باده‌ی وصل تو روا نیست که دارد هر کس قدحی در کف و ما کشته‌ی بویی  
  من شیشه‌ی خود بر سر کوی تو شکستم کز سنگ تو بیرون نتوان برد سبویی  
  مجموع تو در خانه و مرد و زن شهری هر یک ز فراق تو پراگنده به سویی  
  یک روز برون آی، که هستند بسی خلق در حسرت دیدار تو بر هر سر کویی  
  چون اوحدی از هر دو جهان روی بتابیم آن روز که روی تو ببینم و چه رویی؟