اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای در دل من چو جان کجایی؟
ظاهر
ای در دل من چو جان کجایی؟ | وی از نظرم نهان کجایی؟ | |||||
کردی ز برم کناره چونی؟ | رفتی بدر از میان کجایی؟ | |||||
پیش آمدی از زمین چه چیزی؟ | بگذشتی از آسمان کجایی؟ | |||||
گفتی که: من از جهان برونم | ای از تو پر این جهان، کجایی؟ | |||||
در هیچ مکان نهای و بیتو | نادیده کسی مکان، کجایی؟ | |||||
آن چیز که گفتم آن نباشی | آن عین تو بد، تو آن کجایی؟ | |||||
در هر چیزی نشانی از تست | وانگاه تو بینشان کجایی؟ | |||||
از ما تو اثر نمیگذاری | ما بر اثرت دوان، کجایی؟ | |||||
هستیت یقین شد اوحدی را | ای بیتو یقین گمان، کجایی؟ |