اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من
ظاهر
ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من | گر دست اوفتاده نگیری تو، وای من! | |||||
نای دلم مگیر به چنگ جفا چنین | کز چنگ محنت تو ننالم چو نای من | |||||
پشتم چو چنبر از غم و نیکوست ماجری | دل بستهام در آن رسن مشکسای من | |||||
گردن بسی بگشت، تن و دل به جای بود | روی ترا بدیدم و رفتم ز جای من | |||||
دشمن لب تو بوسد و در آرزوی آن | کز دور بوسه میدهمت، خاک پای من | |||||
سگ بر در سرای تو گستاخ و من غریب | ای بندهی سگان در آن سرای من | |||||
درد ترا به خلق چو گویم چو اوحدی؟ | آن به که اعتماد کنم بر خدای من |