اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای چاه زنخدانت زندان دل ریشم
ظاهر
ای چاه زنخدانت زندان دل ریشم | از نوش دهان تو چندین چه زنی نیشم؟ | |||||
گر زانکه سری دارم در پای تو، ای دلبر | کس را چه سخن با من؟ من مرد سر خویشم | |||||
پیش تو کشم هر دم دست و کف محتاجی | ای محتشم کوچه، دریاب، که درویشم | |||||
گاهم سگ درخوانی، گه ننگ مسلمانی | از هر چه تو میدانی، از ناخلفی، بیشم | |||||
یک دم نرود بیتو، کین دیدهی سرگردان | از خون دل خسته خوانی ننهد پیشم | |||||
با من نکند خویشی بیگانهی خوی تو | کین بخت که من دارم بیگانه کند خویشم | |||||
ای اوحدی، این دل را درمان چه کنی چندین؟ | من ناوک او دارم مرهم نبرد ریشم |