اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/ای دلبر سنگین دل، فریاد ز دست تو

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(ای دلبر سنگین دل، فریاد ز دست تو)
  ای دلبر سنگین دل، فریاد ز دست تو دستی، که دل من شد بر باد ز دست تو  
  کی راست شود کارم؟ زین غصه که من دارم ای کار مرا ویران بنیاد ز دست تو  
  عقلم چو دهد یاری، گوید که: درین زاری آنست که صد نوبت افتاد ز دست تو  
  دادی ز جفا نوشم، تا گشت فراموشم چیزی که مرا بودی بر یاد، ز دست تو  
  از بند رها می‌کن، مملوک و بها می‌کن کین بنده نخواهد شد آزاد ز دست تو  
  شادی به غمت دادم و اکنون ز غمت شادم زیرا که نشاید شد دلشاد ز دست تو  
  چون اوحدی ار راهم باشد به در شاهم یا دولت او خواهم یا داد ز دست تو