رده:قصیدهها انوری
ظاهر
صفحهها در ردهٔ «قصیدهها انوری»
۱۸۴ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۱۸۴ صفحه دارد.
ا
- انوری (قصاید)
- انوری (قصاید)/آب چشمم گشت پر خون زاتش هجران یار
- انوری (قصاید)/آخر ای قوم نه از بهر من از بهر خدای
- انوری (قصاید)/آفرین باد بر چو تو مخدوم
- انوری (قصاید)/آفرین بر حضرت دستور و بر دستور باد
- انوری (قصاید)/آمد به سلامت بر من ترک من از راه
- انوری (قصاید)/آیت مجد آیتی است مبین
- انوری (قصاید)/ابشروا یا اهل نیشابور اذا جاء البشیر
- انوری (قصاید)/اختیار سکندر ثانی
- انوری (قصاید)/اختیار ملوک هفت اقلیم
- انوری (قصاید)/از در شاهی در طغرل تکین
- انوری (قصاید)/از محاق قضا برون شد ماه
- انوری (قصاید)/افتخار زمان و فخر زمین
- انوری (قصاید)/اکنون که ماه روزه به نقصان در اوفتاد
- انوری (قصاید)/اگر در حیز گیتی کمالست
- انوری (قصاید)/ای از رخت فکنده سپر ماه و آفتاب
- انوری (قصاید)/ای باد خاک مرکب گردون شتاب تو
- انوری (قصاید)/ای بارگاه صاحب عادل خود این منم
- انوری (قصاید)/ای بر اعدا و اولیا پیروز
- انوری (قصاید)/ای بر سر کتاب ترا منصب شاهی
- انوری (قصاید)/ای برادر بشنوی رمزی ز شعر و شاعری
- انوری (قصاید)/ای برده ز شاهان سبق شاهی
- انوری (قصاید)/ای به استحقاق شاه شرق را قایم مقام
- انوری (قصاید)/ای به خوبی و خرمی چو بهار
- انوری (قصاید)/ای به درگاه تو بر قصهرسان صاحب ری
- انوری (قصاید)/ای به رفعت ز آسمان برتر
- انوری (قصاید)/ای به شاهی ز همه شاهان فرد
- انوری (قصاید)/ای به گوهر تا به آدم پادشاه
- انوری (قصاید)/ای به نسبت با تو هرچه اندر ضمیر آمد حقیر
- انوری (قصاید)/ای به نیک اختر شده هم سلف سلطان جهان
- انوری (قصاید)/ای به هستی داده گیتی را کمال
- انوری (قصاید)/ای بهمت برتر از چرخ اثیر
- انوری (قصاید)/ای بهمت ورای چرخ اثیر
- انوری (قصاید)/ای ترا کرده خداوند خدای متعال
- انوری (قصاید)/ای ترا گشته مسخر حشم دیو و پری
- انوری (قصاید)/ای ترک می بیار که عیدست و بهمنست
- انوری (قصاید)/ای تیغ تو ملک عجم گرفته
- انوری (قصاید)/ای جهان خاتم جانبخش ترا زیر نگین
- انوری (قصاید)/ای جهان را ایمنی از دولت طغرلتکین
- انوری (قصاید)/ای جهان را جمال و جاه تو زین
- انوری (قصاید)/ای جهان را عدل تو آراسته
- انوری (قصاید)/ای جهان عدل را انصاف تو مالک رقاب
- انوری (قصاید)/ای چو عقل اول از آلایش نقصان بری
- انوری (قصاید)/ای خداوندی که هرکه از طاعتت سربرکشد
- انوری (قصاید)/ای خنجر مظفر تو پشت ملک عالم
- انوری (قصاید)/ای داده به دست هجر ما را
- انوری (قصاید)/ای در نبرد حیدر کرار روزگار
- انوری (قصاید)/ای در هنر مقدم اعیان روزگار
- انوری (قصاید)/ای رایت دولت ز تو بر چرخ رسیده
- انوری (قصاید)/ای رایت رفیعت بنیاد نظم عالم
- انوری (قصاید)/ای رفته به فرخی و فیروزی
- انوری (قصاید)/ای ز تیغ تو در سرافرازی
- انوری (قصاید)/ای ز رای تو ملک و دین معمور
- انوری (قصاید)/ای ز کلک توراست کار جهان
- انوری (قصاید)/ای ز یزدان تا ابد ملک سلیمان یافته
- انوری (قصاید)/ای زرین نعل آهنین سم
- انوری (قصاید)/ای سپاهت را ظفر لشکرکش و نصرت یزک
- انوری (قصاید)/ای سراپردهی سپید و سیاه
- انوری (قصاید)/ای شادی جان آفرینش
- انوری (قصاید)/ای شمس دین و شمس فلک آسمان تو
- انوری (قصاید)/ای عاقلهی چرخ به نام تو مباهی
- انوری (قصاید)/ای عید دین و دولت عیدت خجسته باد
- انوری (قصاید)/ای فخر کرده دین خدای از مکان تو
- انوری (قصاید)/ای فخر همه نژاد آدم
- انوری (قصاید)/ای قاعدهی تازه ز دست تو کرم را
- انوری (قصاید)/ای قبلهی کوی خاکی و آبی
- انوری (قصاید)/ای کرده درد عشق تو اشکم به خون بدل
- انوری (قصاید)/ای کلک تو پشت ملک عالم
- انوری (قصاید)/ای گرفته عالم از عدلت نظام
- انوری (قصاید)/ای گشته نوک کلک تو صورتنگار ملک
- انوری (قصاید)/ای مسلمانان فغان از دور چرخ چنبری
- انوری (قصاید)/ای ملک بهین رکن ترا کلک وزیرست
- انوری (قصاید)/ای ملک ترا عرصهی عالم سرکویی
- انوری (قصاید)/ای ممالک را مبارک پادشاه
- انوری (قصاید)/ای نمودار سپهر لاجورد
- انوری (قصاید)/ای نهال مملکت از عدل تو بر یافته
- انوری (قصاید)/ای نهان گشته در بزرگی خویش
- انوری (قصاید)/ای همای همتت سر بر سپهر افراخته
- انوری (قصاید)/ایام زیر رایت رای امیر باد
- انوری (قصاید)/این همایون مقصد دنیا و دین معمور باد
- انوری (قصاید)/با خاک در تو آشنایی
- انوری (قصاید)/باد شبگیری نسیم آورد باز از جویبار
- انوری (قصاید)/باز این چه جوانی و جمالست جهان را
- انوری (قصاید)/بازآمد آنکه دولت و دین در پناه اوست
- انوری (قصاید)/باغ سرمایهی دگر دارد
- انوری (قصاید)/بر من آمد خورشید نیکوان شبگیر
- انوری (قصاید)/به حکم دعوی زیج و گواهی تقویم
- انوری (قصاید)/به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر
- انوری (قصاید)/به فال نیک درآمد به شهر موکب میر
- انوری (قصاید)/به نیک طالع و فرخنده روز و فرخ فال
- انوری (قصاید)/تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
- انوری (قصاید)/تا ملک جهان را مدار باشد
- انوری (قصاید)/تیر ستم فلک خدنگست
- انوری (قصاید)/جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل
- انوری (قصاید)/جرم خورشید دوش چون گه شام
- انوری (قصاید)/جشن عید اندرین همایون جای
- انوری (قصاید)/جلال صدر وزارت جمال حضرت شاه
- انوری (قصاید)/چو از دوران این نیلی دوایر
- انوری (قصاید)/چو زیر مرکز چرخ مدور
- انوری (قصاید)/چو شاه زنگ برآورد لشکر از ممکن
- انوری (قصاید)/چون شمع روز روشن از ایوان آسمان
- انوری (قصاید)/چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس
- انوری (قصاید)/حبذا بخت مساعد که سوی حضرت شاه
- انوری (قصاید)/حبذا بزمی کزو هردم دگرگون زیوری
- انوری (قصاید)/حبذا کارنامهی ارتنگ
- انوری (قصاید)/حبل متین ملک دو تا کرد روزگار
- انوری (قصاید)/حکم یزدان اقتضا آن کرده بودست از سری
- انوری (قصاید)/خاص سلطان علاء دین اله
- انوری (قصاید)/خدای جل جلاله ز من چنین داند
- انوری (قصاید)/خدای خواست که گیرد زمانه جاه و جلال
- انوری (قصاید)/خدایگانا سال نوت همایون باد
- انوری (قصاید)/خراب کرد به یکبار بخل کشور جود
- انوری (قصاید)/خرد را دوش میگفتم که ای اکسیر دانایی
- انوری (قصاید)/خسروا بخت همنشین تو باد
- انوری (قصاید)/خسروا روزت همه نوروز باد
- انوری (قصاید)/خوشا نواحی بغداد جای فضل و هنر
- انوری (قصاید)/خیزید که هنگام صبوح دگر آمد
- انوری (قصاید)/در دین چو اعتصام به حبل متین کنند
- انوری (قصاید)/درآمد موکب عید همایون
- انوری (قصاید)/دلم ای دوست تو داری دانی
- انوری (قصاید)/دو عیدست ما را ز روی دو معنی
- انوری (قصاید)/دوش از درم درآمد سرمست و بیقرار
- انوری (قصاید)/دوش در هجر آن بت عیار
- انوری (قصاید)/دوش سرمست آمدم به وثاق
- انوری (قصاید)/دوش سلطان چرخ آینه فام
- انوری (قصاید)/دی بامداد عید که بر صدر روزگار
- انوری (قصاید)/دی چون بشکست شهنشاه فلک نوبت بار
- انوری (قصاید)/روز عیش و طرب و بستانست
- انوری (قصاید)/رییس مشرق و مغرب ضیاء الدین منصور
- انوری (قصاید)/زان پس که قضا شکل دگر کرد جهان را
- انوری (قصاید)/زندگانی ولی نعمت من باد دراز
- انوری (قصاید)/زهی بگرفته از مه تا به ماهی
- انوری (قصاید)/زهی دست تو بر سر آفرینش
- انوری (قصاید)/زهی دست وزارت از تو معمور
- انوری (قصاید)/زهی ز بارگه ملک تو سفیر سفیر
- انوری (قصاید)/زهی ز عدل تو خلق خدای آسوده
- انوری (قصاید)/زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری
- انوری (قصاید)/سایه افکند مه روزه و روز تحویل
- انوری (قصاید)/سپاس ایزد کاندر ضمان دولت و جاه
- انوری (قصاید)/سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا
- انوری (قصاید)/سه ماهه فراقت بر اهل خراسان
- انوری (قصاید)/شاها صبوح فتح و ظفر کن شراب خواه
- انوری (قصاید)/شب و شمع و شکر و بوی گل و باد بهار
- انوری (قصاید)/شبی گذاشتهام دوش در غم دلبر
- انوری (قصاید)/شرف گوهر اولاد نظام
- انوری (قصاید)/صاحب روزگار و صدر زمین
- انوری (قصاید)/صاحبا جنبشت همایون باد
- انوری (قصاید)/صاحبا عید بر تو خرم باد
- انوری (قصاید)/صبا به سبزه بیاراست دار دنیی را
- انوری (قصاید)/طبعم به عرضه کردن دریا و کان رسید
- انوری (قصاید)/طغرل تگین به تیغ جهان را نظام داد
- انوری (قصاید)/عید بر بدر دین مبارک باد
- انوری (قصاید)/کمال کل ممالک جمال حضرت شاه
- انوری (قصاید)/کو آصف جم گو بیا ببین
- انوری (قصاید)/گر دل و دست بحر و کان باشد
- انوری (قصاید)/گشت از دل من قرار غایب
- انوری (قصاید)/مبارک باد و میمون باد و خرم
- انوری (قصاید)/متمن اسعد بن اسماعیل
- انوری (قصاید)/مرحبا موکب خاتون اجل
- انوری (قصاید)/مرحبا نو شدن و آمدن عید صیام
- انوری (قصاید)/مست شبانه بودم افتاده بیخبر
- انوری (قصاید)/مقدری نه به آلت به قدرت مطلق
- انوری (قصاید)/ملک اکنون شرف و مرتبه و نام گرفت
- انوری (قصاید)/ملک مصونست و حصن ملک حصین است
- انوری (قصاید)/ملک هم بر ملک قرار گرفت
- انوری (قصاید)/ملک یوسف ای حاتم طی غلامت
- انوری (قصاید)/ملکا مملکت به کام تو باد
- انوری (قصاید)/مملکت را به کلک داد نظام
- انوری (قصاید)/من که این صفهی همایونم
- انوری (قصاید)/منصب از منصبت رفیعترست
- انوری (قصاید)/موکب عالی دستور جهان آمد باز
- انوری (قصاید)/می بیاور که جشن دستورست
- انوری (قصاید)/نصر فزاینده باد ناصر دین را
- انوری (قصاید)/نماز شام چو خورشید گنبد گردان
- انوری (قصاید)/نماز شام چو کردم بسیج راه سفر
- انوری (قصاید)/نوش لب لعل تو قیمت شکر شکست
- انوری (قصاید)/و علیک السلام فخر الدین
- انوری (قصاید)/ویحک ای صورت منصوریه باغی و سرای
- انوری (قصاید)/هرچه زاب و آتش و خاک و هوای عالمست
- انوری (قصاید)/هرکرا در دور گردون ذکر مقصد میرود
- انوری (قصاید)/هزار سال زیادت بقای خاتون باد
- انوری (قصاید)/هندویی کز مژگان کرد مرا لاله قطار
- انوری (قصاید)/یارب این بارگاه دستورست
- انوری (قصاید)/یافت احوال جهان رونق جاویدانی