انوری (قصاید)/ای تیغ تو ملک عجم گرفته
ظاهر
ای تیغ تو ملک عجم گرفته | انصاف تو جای ستم گرفته | |||||
اقبال جناب ترا گزیده | باقی جهان جمله کم گرفته | |||||
پشتی شده در نیک و بد جهان را | هر پشت که پیش تو خم گرفته | |||||
از نام خدای و رسول نامت | ترکیب حروف و رقم گرفته | |||||
وآنگه ز زبان بیعناء سکه | در چهره زر و درم گرفته | |||||
اطراف بساط عریض جاهت | آفاق حدوث و قدم گرفته | |||||
اسرار فلک مشرف وقوفت | تا شام ابد در قلم گرفته | |||||
گه سقف سپهر از خیال بزمت | آرایش باغ ارم گرفته | |||||
گه قطر زمین از ثبات رزمت | تا پشت سمک رنگ و نم گرفته | |||||
فرمان تو آن مستحق طاعت | بیعنف رقاب امم گرفته | |||||
انصاف تو در ماجرای شیران | آهو بچگان را حکم گرفته | |||||
عفو تو قبول شفا شکسته | خشم تو مزاج الم گرفته | |||||
بذلت در و دیوار آرزو را | در نقش و نگار نعم گرفته | |||||
هر هفتهای از جنبش سپاهت | گیتی همه کوس و علم گرفته | |||||
در موکب تو اژدهای رایت | شیران عرین را به دم گرفته | |||||
هرجا که سپاه تو پی فشرده | در سنگ نشان قدم گرفته | |||||
حفظ تو جهان را چو بر باری | در سایهی فضل و کرم گرفته | |||||
شام و شفق از آفتاب رایت | دوکان ز بر صبحدم گرفته | |||||
در لوح زبان جای خاکپایت | اندازهی واو قسم گرفته | |||||
عدل تو به احداث عشقبازی | بس تیهو و شاهین به هم گرفته | |||||
از تخت تو وقت سال سائل | تا عرش صداء نعم گرفته | |||||
آز از کرب امتلاء دایم | ویرانهی کتم عدم گرفته | |||||
در عرض سپاه تو مرغ و ماهی | یکسر همه حکم حشم گرفته | |||||
در پیکر دیو از شهاب رمحت | خون صورت شاخ بقم گرفته | |||||
بدخواه تو را خاک مادرآسا | از پشت پدر در شکم گرفته | |||||
از نالهی خصم تو گوش گردون | خاصیت جذر اصم گرفته | |||||
چشمش که زباست به وقت خوابش | از نم صفت لاتنم گرفته | |||||
او آمده و فتنه را به عمیا | در دزدی آن متهم گرفته | |||||
ای تو ز ثنا بیش و خسروان را | دامن خسک مدح و ذم گرفته | |||||
حاسد به کمالت کند تشبه | لیکن چو به فربه ورم گرفته | |||||
تا در حرم آسمان نگردد | بر کس در شادی و غم گرفته | |||||
شادی تو باد ای حریم گیتی | از عدال تو امن حرم گرفته | |||||
در سلک سماطین روز بارت | کیوان سر صف خدم گرفته | |||||
در حلقهی خنیاگران بزمت | خاتون فلک زیر و بم گرفته | |||||
عمر تو مقامات نوح دیده | جاه تو ولایات جم گرفته | |||||
هر عید عرب تا به روز محشر | جشن تو سواد عجم گرفته |