انوری (قصاید)/ای نمودار سپهر لاجورد
ظاهر
ای نمودار سپهر لاجورد | گشته ایمن چون سپهر از گرم و سرد | |||||
هم سپهر از رفعت سقفت خجل | هم بهشت از غیرت صحنت به درد | |||||
اشک این چون آب شنگرف تو سرخ | روی آن چون رنگ زرنیخ تو زرد | |||||
آسمان چون لاجوردت حل شده | در سرشک از غبن سنگ لاجورد | |||||
ساکنی ورنه چه مابین است و فرق | از تو تا این گنبد گیتینورد | |||||
جنتی در خاصیت زان چون ملک | وحش و طیرت فارغند از خواب و خورد | |||||
رستنیهای تو بیسعی نما | جمله با برگ تمام از شاخ و نرد | |||||
بلبلت را نیست استعداد نطق | ورنه دایم باشدی در ورد ورد | |||||
باز و کبکت بیتحرک در شتاب | پیل و گرگت بیعداوت در نبرد | |||||
پرده و آهنگ مطرب را صدات | کرده ترکیب از طریق عکس و طرد | |||||
آسمانی و آفتابت صاحبست | آفتابی کاسمانی چون تو کرد | |||||
آفتابی کاسمان ساکن شود | گر نفاذ امر او گوید مگرد | |||||
آفتابی کز کسوف حادثات | دامن جاهش نپذرفتست گرد | |||||
گفته رایش در شب معراج جاه | آفتاب و ماه را کز راه برد | |||||
دست رادش کرده در اطلاق رزق | ممتلی مر آز را از پیش خورد | |||||
فاضل روزی به عقبی هم برد | هرکرا آن دست باشد پایمرد | |||||
تا نباشد آسمان ار دور دور | تا نگردد آفتاب از نور فرد | |||||
باد همچون آسمان و آفتاب | در نظام کل وجودش ناگزرد | |||||
گشته گرد مرکز تدبیر او | گاه تدبیر آسمان تیز گرد | |||||
بوده در نرد فرح نقشش به کام | تا فرح تاریخ این نقشست و نرد |