انوری (قصاید)/ای ممالک را مبارک پادشاه
ظاهر
| ای ممالک را مبارک پادشاه | ای سزای خاتم و تخت و کلاه | |||||
| تیغ خونخوارت پذیرفتار فتح | عفو جانبخشت خریدار گناه | |||||
| روز کوشش بحر گردون کر و فر | وقت بخشش چرخ دریا دستگاه | |||||
| شاه احمد نام موسی معرکه | شاه یوسف صدق یحیی انتباه | |||||
| عز دین و ملک دولت آنکه هست | عز و دین و ملک و دولت را پناه | |||||
| ساحت عرشست خاک حضرتت | کاندرو جز کبریا را نیست راه | |||||
| روز بارت خاکبوسان ره دهند | آفتاب و سایه را در بارگاه | |||||
| آسمان چشم حوادث برکند | گر کند در سایهی چترت نگاه | |||||
| بر امید آنکه از روی قبول | رفعت چتر تو یابد جرم ماه | |||||
| پوشد اندر عرصهگاه هر خسوف | کسوتی چون کسوت چترت سیاه | |||||
| چرخ و ارکان فوق تختی بیش نیست | این به جودت شد مسلم آن به جاه | |||||
| آسمان سرگشته کی ماندی اگر | با ثبات جاه تو کردی پناه | |||||
| عرصهی تنگ سپهر تنگ چشم | کی تواند دیدن اندر سال و ماه | |||||
| بر ثبات دولت آثارت دلیل | بر دوام ملک انصافت گواه | |||||
| بر در ملکت کرا آید شگفت | گر کمر بندد نشابور و هراه | |||||
| صادقان از خدمتت فارغ نیند | صبح صادق زان همی خیزد پگاه | |||||
| تا که دارد آفتاب آسمان | از فلک میدان و از انجم سپاه | |||||
| آفتاب آسمانت باد تاج | و آسمان آفتابت باد گاه | |||||
| بخت روزافزون و فرخ روز و شب | جاودان دولتفزا و خصم کاه | |||||