رده:آثار وحشی بافقی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
صفحهها در ردهٔ «آثار وحشی بافقی»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۴۰۱ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)و
- وحشی بافقی (ترکیبات)
- وحشی بافقی (ترکیبات)/ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را
- وحشی بافقی (ترکیبات)/دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
- وحشی بافقی (رباعیات)
- وحشی بافقی (غزلیات)
- وحشی بافقی (غزلیات)/آتش به جگر زان رخ افروخته دارم
- وحشی بافقی (غزلیات)/آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او
- وحشی بافقی (غزلیات)/آتشی در جان ما افروختی
- وحشی بافقی (غزلیات)/آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه
- وحشی بافقی (غزلیات)/آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر
- وحشی بافقی (غزلیات)/آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن
- وحشی بافقی (غزلیات)/آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم
- وحشی بافقی (غزلیات)/آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان
- وحشی بافقی (غزلیات)/آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو
- وحشی بافقی (غزلیات)/آن مستی تو دوش ز پیمانهی که بود
- وحشی بافقی (غزلیات)/آنچه کردی ، آنچه گفتی غایت مطلوب بود
- وحشی بافقی (غزلیات)/آنکس که دامن از پی کین تو بر زند
- وحشی بافقی (غزلیات)/آنکس که مرا از نظر انداخته اینست
- وحشی بافقی (غزلیات)/آنکه بی ما دید بزم عیش و در عشرت نشست
- وحشی بافقی (غزلیات)/آنکه هرگز یاد مشتاقان به مکتوبی نکرد
- وحشی بافقی (غزلیات)/آورده اقبالم دگر تا سجدهی این در کنم
- وحشی بافقی (غزلیات)/آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ
- وحشی بافقی (غزلیات)/آه شراره بارم کان از درون برآمد
- وحشی بافقی (غزلیات)/آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید
- وحشی بافقی (غزلیات)/آیینهی جمال ترا آن صفا نماند
- وحشی بافقی (غزلیات)/ابر است و اعتدال هوای خزانی است
- وحشی بافقی (غزلیات)/ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست
- وحشی بافقی (غزلیات)/از آن تر شد به خون دیده دامانی که دارم
- وحشی بافقی (غزلیات)/از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
- وحشی بافقی (غزلیات)/از بهر چه در مجلس جانانه نباشم
- وحشی بافقی (غزلیات)/از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت
- وحشی بافقی (غزلیات)/از تندی خوی تو گهی یاد نکردم
- وحشی بافقی (غزلیات)/از تو همین تواضع عامی مرا بس است
- وحشی بافقی (غزلیات)/از عرض نیازم چه بلا بیخبرش داشت
- وحشی بافقی (غزلیات)/از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما
- وحشی بافقی (غزلیات)/از نظر افتادهی یاریم مدتها شدست
- وحشی بافقی (غزلیات)/اسیر جلوهی هر حسن عقبازی هست
- وحشی بافقی (غزلیات)/اغیار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کند
- وحشی بافقی (غزلیات)/الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش
- وحشی بافقی (غزلیات)/المنةلله که شب هجر سر آمد
- وحشی بافقی (غزلیات)/امروز ناز را به نیازم نظر نبود
- وحشی بافقی (غزلیات)/امروز ناز عذر جفاهای رفته خواست
- وحشی بافقی (غزلیات)/انجام حسن او شد پایان عشق من هم
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای آنکه عرض حال من زار کردهای
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای دل به بند دوری او جاودانه باش
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی هنوز
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای دیده ، دشتبان نگاهت به راه کیست
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای قامت تو جلوه ده شیوههای حسن
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای مدعی از طعن تو ما را چه ملالست
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای مرغ سحر حسرت بستان که داری
- وحشی بافقی (غزلیات)/ای همنفسان بودن وآسودن ما چیست
- وحشی بافقی (غزلیات)/این بس که تماشایی بستان تو باشم
- وحشی بافقی (غزلیات)/این دل که دوستی به تو خون خواره میکند
- وحشی بافقی (غزلیات)/این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست
- وحشی بافقی (غزلیات)/اینچنین گر جانب اغیار خواهی داشتن
- وحشی بافقی (غزلیات)/اینست کزو رخنه به کاشانهی من شد
- وحشی بافقی (غزلیات)/با جوانی چند در عین وفا میبینمش
- وحشی بافقی (غزلیات)/با غیر دوش اینهمه گردیدنش چه بود
- وحشی بافقی (غزلیات)/با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو
- وحشی بافقی (غزلیات)/باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد
- وحشی بافقی (غزلیات)/بار فراق بستم و ، جز پای خویش را
- وحشی بافقی (غزلیات)/باز این عتاب و شیوه عاشق گداز چیست
- وحشی بافقی (غزلیات)/بازم از نو خم ابروی کسی در نظر است
- وحشی بافقی (غزلیات)/بازم زبان شکر به جنبش درآمدست
- وحشی بافقی (غزلیات)/بازم غم بیهوده به همخانگی آمد
- وحشی بافقی (غزلیات)/باغ ترا نظارگیانی که دیدهاند
- وحشی بافقی (غزلیات)/بتان که اهل تعلق به قید شان بندند
- وحشی بافقی (غزلیات)/بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم
- وحشی بافقی (غزلیات)/بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه
- وحشی بافقی (غزلیات)/بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا
- وحشی بافقی (غزلیات)/بر قول مدعی مکش ای فتنه گر مرا
- وحشی بافقی (غزلیات)/بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش
- وحشی بافقی (غزلیات)/بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست
- وحشی بافقی (غزلیات)/برزن ای دل دامن کوشش که کاری کردهام
- وحشی بافقی (غزلیات)/برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم
- وحشی بافقی (غزلیات)/بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش
- وحشی بافقی (غزلیات)/بسته بر فتراک و میپرسد که صیاد تو کیست
- وحشی بافقی (غزلیات)/بسیار گرم پیش منه در هلاک ما
- وحشی بافقی (غزلیات)/بکش زارم چه دایم حرف از آزار میگویی
- وحشی بافقی (غزلیات)/بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست
- وحشی بافقی (غزلیات)/بگذشت دور یوسف و دوران حسن تست
- وحشی بافقی (غزلیات)/بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خویش
- وحشی بافقی (غزلیات)/بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بود
- وحشی بافقی (غزلیات)/به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم
- وحشی بافقی (غزلیات)/به استغنات میرم سرو استغنا بلند من
- وحشی بافقی (غزلیات)/به تنگ آمد دلم ، یک خنجر کاری طمع دارد
- وحشی بافقی (غزلیات)/به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست
- وحشی بافقی (غزلیات)/به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی کن
- وحشی بافقی (غزلیات)/به دل دیرین بنایی بود کندم
- وحشی بافقی (غزلیات)/به راز عشق زبان در میان نمیباشد
- وحشی بافقی (غزلیات)/به زیر لب حدیق تلخ ، کان بیدادگر دارد
- وحشی بافقی (غزلیات)/به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ
- وحشی بافقی (غزلیات)/به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت
- وحشی بافقی (غزلیات)/به لب بگوی که آن خندهی نهان نکند
- وحشی بافقی (غزلیات)/به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز کین هم
- وحشی بافقی (غزلیات)/بهر دلم که درد کش و داغدار تست
- وحشی بافقی (غزلیات)/بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه حظ
- وحشی بافقی (غزلیات)/پاک ساز از غیر دل ، وز خود تهی شو چون حباب
- وحشی بافقی (غزلیات)/پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست
- وحشی بافقی (غزلیات)/پرسیدن حال دل ریشم بگذارید
- وحشی بافقی (غزلیات)/پی خدنگ جگر گون به خون مردم کرد
- وحشی بافقی (غزلیات)/پی وصلش نخواهم زود یاری در میان افتد
- وحشی بافقی (غزلیات)/پیش تو بسی از همه کس خوارترم من
- وحشی بافقی (غزلیات)/تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد
- وحشی بافقی (غزلیات)/تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست
- وحشی بافقی (غزلیات)/تا چند به غمخانهی حسرت بنشینم
- وحشی بافقی (غزلیات)/تا قسمتم ز میکدهی آرزوی کیست
- وحشی بافقی (غزلیات)/تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
- وحشی بافقی (غزلیات)/تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد
- وحشی بافقی (غزلیات)/تازه شد آوازهی خوبی ، گلستان ترا
- وحشی بافقی (غزلیات)/ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای تو
- وحشی بافقی (غزلیات)/ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرزند
- وحشی بافقی (غزلیات)/ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش
- وحشی بافقی (غزلیات)/ترک من تیغ به کف ، بر زده دامن برخاست
- وحشی بافقی (غزلیات)/تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من
- وحشی بافقی (غزلیات)/تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط
- وحشی بافقی (غزلیات)/تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور باش
- وحشی بافقی (غزلیات)/تند سویم به غضب دید که برخیز و برو
- وحشی بافقی (غزلیات)/تو پاک دامن نوگلی من بلبل نالان تو
- وحشی بافقی (غزلیات)/تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست
- وحشی بافقی (غزلیات)/تو خون به کاسهی من کن که غیرتاب ندارد
- وحشی بافقی (غزلیات)/تو زمن پرس قدر روز وصال
- وحشی بافقی (غزلیات)/تو منکری ولیک ، به من مهربانیت
- وحشی بافقی (غزلیات)/تو و هر روز و بزم عشرت خویش
- وحشی بافقی (غزلیات)/جان رفت و ما به آرزوی دل نمی رسیم
- وحشی بافقی (غزلیات)/جانا چه واقعست بگو تا چه کردهایم
- وحشی بافقی (غزلیات)/جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد
- وحشی بافقی (غزلیات)/جایی روم که جنس وفا را خرد کسی
- وحشی بافقی (غزلیات)/جز غیر کسی همره آن عربده جو نیست
- وحشی بافقی (غزلیات)/جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
- وحشی بافقی (غزلیات)/جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد
- وحشی بافقی (غزلیات)/چرا خود را کسی در دام سد بی نسبت اندازد
- وحشی بافقی (غزلیات)/چرا ستمگر من با کسی جفا نکند
- وحشی بافقی (غزلیات)/چشم او قصد عقل و دین دارد
- وحشی بافقی (غزلیات)/چند به دل فرو خورم این تف سینه تاب را
- وحشی بافقی (غزلیات)/چندین عنایت از پی چندین جفا چه بود
- وحشی بافقی (غزلیات)/چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی
- وحشی بافقی (غزلیات)/چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گردم
- وحشی بافقی (غزلیات)/چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا رفتم
- وحشی بافقی (غزلیات)/چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود
- وحشی بافقی (غزلیات)/چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه بود
- وحشی بافقی (غزلیات)/چون طفل اشک پرده در راز نیستم
- وحشی بافقی (غزلیات)/چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگی
- وحشی بافقی (غزلیات)/چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمیدیدی
- وحشی بافقی (غزلیات)/چه دیدی ای که هرگز بد نبینی
- وحشی بافقی (غزلیات)/چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی
- وحشی بافقی (غزلیات)/چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری
- وحشی بافقی (غزلیات)/چه کم میگردد از حشمت بلاگردان نازم کن
- وحشی بافقی (غزلیات)/چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد
- وحشی بافقی (غزلیات)/چه لطفها که در این شیوه نهانی نیست
- وحشی بافقی (غزلیات)/چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
- وحشی بافقی (غزلیات)/چیست قصد خون من آن ترک کافر کیش را
- وحشی بافقی (غزلیات)/خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را
- وحشی بافقی (غزلیات)/خرم دل آن کس که ز بستان تو آید
- وحشی بافقی (غزلیات)/خندهات برما و بر داغ دل درمانده چیست
- وحشی بافقی (غزلیات)/خوار میکن ، زار میکش، منتت بر جان ماست
- وحشی بافقی (غزلیات)/خواهد دگر به دامگهی بال بسته ای
- وحشی بافقی (غزلیات)/خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد
- وحشی بافقی (غزلیات)/خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست
- وحشی بافقی (غزلیات)/خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من باشد
- وحشی بافقی (غزلیات)/خوش آن کو غنچه سان با گلعذاری همنشین باشد
- وحشی بافقی (غزلیات)/خوش آن نیاز که رفع حیا تواند کرد
- وحشی بافقی (غزلیات)/خوش است بزم ولی پر ز خائن راز است
- وحشی بافقی (غزلیات)/خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی
- وحشی بافقی (غزلیات)/خوش صید غافلی به سر تیر آمدست
- وحشی بافقی (غزلیات)/خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد
- وحشی بافقی (غزلیات)/خوشا در پای او مردن خدایا بخت آنم ده
- وحشی بافقی (غزلیات)/خوشست آن مه به اغیار آزمودم
- وحشی بافقی (غزلیات)/خونخواره راهی میروم تا خود به پایان کی رسد
- وحشی بافقی (غزلیات)/خیز و به ناز جلوه ده قامت دلنواز را
- وحشی بافقی (غزلیات)/دارد که چون تو پادشهی بندهات شوم
- وحشی بافقی (غزلیات)/در آغاز محبت گر وفا کردی چه میکردم
- وحشی بافقی (غزلیات)/در آن دیار که هجران بود حیات نباشد
- وحشی بافقی (غزلیات)/در آن مجلس که او را همدم اغیار میدیدم
- وحشی بافقی (غزلیات)/در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد
- وحشی بافقی (غزلیات)/در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه
- وحشی بافقی (غزلیات)/در بزم وصل اگر چه همین در میان منم
- وحشی بافقی (غزلیات)/در دل همان محبت پیشینه باقی است
- وحشی بافقی (غزلیات)/در راسته ناز فروشان که بتانند
- وحشی بافقی (غزلیات)/در راه عشق با دل شیدا فتادهایم
- وحشی بافقی (غزلیات)/در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است
- وحشی بافقی (غزلیات)/در ماندهام به درد دل بی علاج خویش
- وحشی بافقی (غزلیات)/درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گنجد
- وحشی بافقی (غزلیات)/دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد
- وحشی بافقی (غزلیات)/دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو
- وحشی بافقی (غزلیات)/دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم
- وحشی بافقی (غزلیات)/دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم
- وحشی بافقی (غزلیات)/دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر
- وحشی بافقی (غزلیات)/دلا عزم سفر دارم از آن در گفتم آگه شو
- وحشی بافقی (غزلیات)/دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
- وحشی بافقی (غزلیات)/دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر دارد
- وحشی بافقی (غزلیات)/دلم خود را به نیش غمزهای افکار میخواهد
- وحشی بافقی (غزلیات)/دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها
- وحشی بافقی (غزلیات)/دلی کز عشق گردد گرم، افسردن نمیداند
- وحشی بافقی (غزلیات)/دلی و طاقت سد آه آتشین دارم