وحشی بافقی (غزلیات)/ای مدعی از طعن تو ما را چه ملالست
ظاهر
ای مدعی از طعن تو ما را چه ملالست | بارد و قبول تو چه نقص و چه کمالست | |||||
گیرم که جهان آتش سوزنده بگیرد | بی آب شود جوهر یاقوت محالست | |||||
اینجا سر بازارچهی لعل فروشیست | مگشا سر صندوق که پر سنگ و سفالست | |||||
مارا به هما دعوی پرواز بلند است | باری تو چه مرغی و کدامت پر و بالست | |||||
با بلبل خوش لهجهی این باغ چه لافد | سوسن به زبان آوری خویش که لالست | |||||
خوش باشد اگر هست کسی را سر پیکار | ناورد گه ما سر میدان خیالست | |||||
خاموش نشین وحشی اگر صاحب حالی | کاینها که تو گفتی و شنیدی همه قالست |