وحشی بافقی (غزلیات)/بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست)
  بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست بوده نادانسته گر از ما خطایی سرزدست  
  آخر ای صاحب متاع حسن این دشنام چیست در سر دریوزه ، گر از ما دعایی سرزدست  
  اله اله محرم راز تو سازم حرف صوت این زبان و تیغ اگر حرفی ز جایی سرزدست  
  التفات ابر رحمت نیست ورنه بر درت تخم مهری کشتم و ، شاخ وفایی سرزدست  
  ابر رحمت گر نبارد گو سمومش خود مسوز بعد سد خون جگر کاینجا گیایی سرزدست  
  هست وحشی بلبل این باغ و مست از بوی گل از سر مستیست ، گر از وی نوایی سرزدست