وحشی بافقی (غزلیات)/به استغنات میرم سرو استغنا بلند من
ظاهر
به استغنات میرم سرو استغنا بلند من | که خوش راضیست از تو جان استغنا پسند من | |||||
سرت گردم به رقص آور دلم را گرم سویم بین | که نیک است از برای چشم بد دود سپند من | |||||
من این تار نگه را حلقه حلقه میکنم اما | شکاری را که من دیدم زیاد است از کمند من | |||||
حلاوت بخشیی گاهی به شکر خنده میفرما | به زهر چشم خود مگذار کار زهر خند من | |||||
شکاری نیستم کارایش فتراک را شایم | به صید من چه سعی است اینکه دارد صید بند من | |||||
مرا بایست کشتن تا نه من رسوا شوم نی او | نصیحت نشنو من گوش اگر میکرد پند من | |||||
ز وحشی بر در او بدترم بلک از سگ کویم | ازین بدتر شوم اینست اگر بخت نژند من |