وحشی بافقی (غزلیات)/به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی کن

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی کن)
  به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی کن حیات خضر خواهی فکر آب زندگانی کن  
  ز اهل نشأه حرفی یاد دارم جان من بشنو نشین با شیشه همزانو و می را یار جانی کن  
  دل مینای می‌باید که باشد صاف با رندان دگر هرکس که باشد گو چو ساغر سرگرانی کن  
  به آواز دف و نی خاکبوس دیر می‌گوید بیا خاک در میخانه باش و کامرانی کن  
  ز رنگ آمیزی دوران مشو غافل ز من بشنو می رنگین به جام انداز و عارض ارغوانی کن  
  نصیحت گوش کن وحشی که از غم پیر گردیدی صراحی گیر و ساغر خواه و خطی از جوانی کن