وحشی بافقی (غزلیات)/آتشی در جان ما افروختی

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(آتشی در جان ما افروختی)
  آتشی در جان ما افروختی رفتی و ما را ز حسرت سوختی  
  بی‌وداع دوستان کردی سفر از که این راه و روش آموختی  
  گرنه از یاران بدی دیدی چرا دیده از دیدار یاران دوختی  
  بی‌رخ او طرح صبر انداختی ای دل این صبر از کجا آموختی  
  وحشی از جانت علم زد آتشی خانمان عالمی را سوختی