پرش به محتوا

وحشی بافقی (غزلیات)/آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم)
  آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم نو شد آن سلسله کهنه و آن بند قدیم  
  آمدم من به سر گریه‌ی خود به که تو نیز بر سر ناز خود آیی و شکرخند قدیم  
  به وفای تو که تا روز قیامت باقیست عهد دیرین به قرار خود و سوگند قدیم  
  نخل تو یک دو ثمر داشت به خامی افتاد من و پروردن آن نخل برومند قدیم  
  بهر آن حلقه به گوشیم که بودیم ای باد برسان بندگی ما به خداوند قدیم  
  خلوتی خواهم و در بسته ویک محرم راز که گشایم سر راز و گله‌ای چند قدیم  
  وحشی آن سلسله نو کرد که آیند ز نو پندگویان قدیمی به سر پند قدیم