وحشی بافقی (غزلیات)/با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو
ظاهر
با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو | ما را نوید باد ز زخم خدنگ تو | |||||
نقش فریب غیر پذیرفت همچو موم | چون نرم گشت آه دل همچو سنگ تو | |||||
با ما سبک عنان و به غیری گران رکاب | رشک آور است سخت شتاب و درنگ تو | |||||
قانون خود به چنگ مخالف کنم به ساز | چون نیست احتمال رهایی ز چنگ تو | |||||
ای تازه گل نه گرم جهان دیدهای نه سرد | نوعی نما که کم نشود آب و رنگ تو | |||||
بد نام عالمیم ز ما احتراز کن | برماست حفظ جانب ناموس و ننگ تو | |||||
وحشی نشین به خلوت خفاش کافتات | ناید به کنج کلبهی تاریک و تنگ تو |