پرش به محتوا

وحشی بافقی (غزلیات)/چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا رفتم

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا رفتم)
  چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا رفتم رسد روزی که قدر من بداند حالیا رفتم  
  بر آن بودم که در راه وفایش عمرها باشم چو می‌دیدم که ازحد می‌برد جور و جفا رفتم  
  دلم گر آید از کویش برون آگه کنید او را که گر خواهد مرا من جانب شهر وفا رفتم  
  شدم سویش به تکلیف کسان اما پشیمانم نمی‌بایست رفتن سوی او دیگر چرا رفتم  
  ز من عشقی بگو دیوانگان عشق را وحشی که من زنجیر کردم پاره در دارالشفا رفتم