وحشی بافقی (غزلیات)/تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست
ظاهر
تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست | عشق خود نیست اگر تا نفس آخر نیست | |||||
اثر شیوهی منظور کند هر چه کند | میل این فتنه نخست از طرف ناظر نیست | |||||
عیب مجنون مکن ای منکر لیلی که ز دور | حالتی هست که آن بر همه کس ظاهر نیست | |||||
دیده گستاخ نگاهست بر آن مست غرور | در کمینگاه نظر غمزه مگر حاضر نیست | |||||
همه جا جلوه حسن تو و مشتاق وصال | همه تن دیده و بر نیم نظر قادر نیست | |||||
وحشی آن چشم کزو نیست ترا پای گریز | بست چون پای تو بی سلسله گر ساحر نیست |