وحشی بافقی (غزلیات)/خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست)
  خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست یک روز تحمل نکنم طاقتم اینست  
  بر خنجر الماس نهادم ز تو پهلو آسوده دلا بین که ز تو راحتم اینست  
  جایی که بود خاک به سد عزت سرمه بیقدر تر از خاک رهم، عزتم اینست  
  با خاک من آمیخته خونابه‌ی حسرت زین آب سرشتند مرا ، طینتم اینست  
  میلم همه جاییست که خواری همه آنجاست با خصلت ذاتی چه کنم فطرتم اینست  
  وحشی نرود از در جانان به سد آزار در اصل چنین آمده‌ام ، خصلتم اینست