وحشی بافقی (غزلیات)/به دل دیرین بنایی بود کندم

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(به دل دیرین بنایی بود کندم)
  به دل دیرین بنایی بود کندم به جای او ز نو طرحی فکندم  
  خریدارانه چشمی دید سویم نگفت اما هنوز از چون و چندم  
  قبولی زان نگه می‌یابم ای بخت بسوزان بهر چشم بد سپندم  
  نگهبانت به سوی فتنه و ناز فریبم می‌دهند و می‌برندم  
  ره پر تیغ و تیر غمزه پیش است خداوندا نگه دار از گزندم  
  برو وحشی تو صید زلف او باش که من جای دگر سر در کمندم