وحشی بافقی (غزلیات)/آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه
ظاهر
آخر ای بیگانه خو ناآشنایی اینهمه | تا به این غایت مروت بیوفایی اینهمه | |||||
جسم و جانم را زهم پیوند بگسستی بس است | با ضعیفی همچو من زور آزمایی اینهمه | |||||
استخوانم سوده شد از روی خویشم شرم باد | بر زمین از آرزو رخساره سایی اینهمه | |||||
هر که بود از وصل شد دلگیر و هجر ما همان | نیست ما را طاقت و تاب جدایی اینهمه | |||||
وحشی این دریوزهی دیدار دولت تا به کی | عرض خود بردی چه وضعست این گدایی اینهمه |