وحشی بافقی (غزلیات)/بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بود
ظاهر
بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بود | بنده بودیم و زبان ماجرا کوتاه بود | |||||
حق یاریهای سابق گر نبستی راه نطق | درجواب این که گفتی نکتهای در راه بود | |||||
پیش ازینم جان فزودی لذت دشنام او | اله اله از چه امروز اینچنین جانکاه بود | |||||
گو مده فرمان که دیگر نیست دل فرمان پذیر | حکم او میرفت چندانی که اینجا شاه بود | |||||
سالها هم بگذرد وحشی که سویش نگذرم | تا نپنداری که خشم ما همین یک ماه بود |