وحشی بافقی (غزلیات)/پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست
ظاهر
پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست | نامحرم راز است زبانی که مرا هست | |||||
با کس نتوان گفتن و پنهان نتوان داشت | از درد همین است فغانی که مرا هست | |||||
ای دل سپری ساز ز پولاد صبوری | با عربده سخت کمانی که مرا هست | |||||
مشهور جهان ساخت بر آواز عزیزش | در کوی تو رسوای جهانی که مرا هست | |||||
بادیست که با بوی تو یک بار نیامیخت | این محرم پیغام رسانی که مرا هست | |||||
محروم کن گردنم از طوق دگرهاست | از داغ وفای تو نشانی که مرا هست | |||||
یک خندهی رسمی ز تو ننهاده ذخیره | این چشم به حسرت نگرانی که مرا هست | |||||
زایل نکند چین جبین و نگه چشم | بر لطف نهان تو گمانی که مرا هست | |||||
وحشی تو بده جان که نیاید به عیادت | این یار خوش قاعده دانی که مرا هست |