وحشی بافقی (غزلیات)/تا قسمتم ز میکده‌ی آرزوی کیست

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(تا قسمتم ز میکده‌ی آرزوی کیست)
  تا قسمتم ز میکده‌ی آرزوی کیست رطل میی که مست شوم ، در سبوی کیست  
  تیغی که زخم ناز به قدر جگر خورم تا در میان غمزه‌ی بیداد جوی کیست  
  بیخی که بردمد گل عیشم ز شاخ او از گلشن که رسته و آبش ز جوی کیست  
  داغی که روغنم بچکاند ز استخوان با آتش زبانه کش شمع روی کیست  
  پای طلب که در رهش الماس گرد شوند تقدیر سودنش به تک و پوی کوی کیست  
  دل را کمند شوق که خواهد گلو فشرد آن پیچ و تاب تعبیه در تار موی کیست  
  وحشی علاج این دل و طبع فسرده حال شغل مزاج گرم که و کار خوی کیست