وحشی بافقی (غزلیات)/چرا ستمگر من با کسی جفا نکند

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(چرا ستمگر من با کسی جفا نکند)
  چرا ستمگر من با کسی جفا نکند جفای او همه کس می‌کشد چرا نکند  
  فغان ز سنگدل من که خون سد مظلوم به ظلم ریزد و اندیشه از خدا نکند  
  چه غصه‌ها که نخوردم ز آشنایی تو خدا ترا به کسی یارب آشنا نکند  
  کدام سنگدل از درد من خبر دارد که با وجود دل سخت گریه‌ها نکند  
  کشیده جام و سر بی‌گنه کشی دارد عجب که بر نکشد تیغ و قصد ما نکند  
  به جای خویش نیامد مرا چو وحشی دل اگر ز تیر تو پیکان به سینه جا نکند