وحشی بافقی (غزلیات)/ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن
ظاهر
ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن | سعی دارد محنت هجران تو هم امداد کن | |||||
عیش خسرو چیست با شیرین به طرف جوی شیر | رحم گو بر جان محنت دیدهی فرهاد کن | |||||
ناقهی لیلی به سرعت رفت و از آشفتگی | راه گم کردست مجنون ای جرس فریاد کن | |||||
ای که یک دم فارغ از یاد رقیبان نیستی | هیچ عیبی نیست ما را نیز گاهی یاد کن | |||||
غافلی وحشی ز ترک چشم تیر انداز او | تیر جست ای صید غافل چشم بر صیاد کن |