وحشی بافقی (غزلیات)/به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز کین هم
ظاهر
به من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز کین هم | نه تر است این مروت نه مراست چشم این هم | |||||
چه بهانه ساخت دیگر به هلاک بیگناهان | که تعرض است بر لب گرهیست بر جبین هم | |||||
به میان جنگ و صلحت من و دست و آن دعاها | که ز آستین بر آید نه رود به آستین هم | |||||
نه همین فلک خجل شد ز کف نیاز عشقم | که ز سجدههای شوقم شده منفعل زمین هم | |||||
برسان ز خرمن خود مددی به بی نصیبان | که نه خرمن تو ماند نه هجوم خوشه چین هم | |||||
چه متاع رستگاری بودم ز سجدهی بت | که ذخیرهای نبردم ز نگاه واپسین هم | |||||
ز تو خوش نماست وحشی ره و رسم زهد و رندی | که دلیست حق شناس و نظری خدای بین هم |