وحشی بافقی (غزلیات)/این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست)
  این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست آرزو بخش دل اندوهگین من کجاست  
  جانم از غم بر لب آمد، آه از این غم، چون کنم باعث خوشحالی جان غمین من کجاست  
  ای صبا یاری نما اشک نیاز من ببین رنجه شو بنگر که یار نازنین من کجاست  
  دور از آن آشوب جان و دل ، دگر صبرم نماند آفت صبر و دل و آشوب دین من کجاست  
  محنت و اندوه هجران کشت چون وحشی مرا مایه‌ی عیش دل اندوهگین من کجاست