وحشی بافقی (غزلیات)/جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
ظاهر
جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر | من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر | |||||
شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی | تو برو بهر علاج دل بیمار دگر | |||||
گو مکن غمزهی او سعی به دلداری ما | زانکه دادیم دل خویش به دلدار دگر | |||||
بسکه آزرده مرا خوشترم از راحت اوست | گر سد آزار ببینم ز دل آزار دگر | |||||
وحشی از دست جفا رست دلت واقف باش | که نیفتد سرو کارت به جفا کار دگر |