وحشی بافقی (غزلیات)/چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری
ظاهر
چه فروشدی به کلفت چه شدت چه حال داری | برو و بکش دو جامی که بسی ملال داری | |||||
دل تست فارغ از غم که شراب عیش خوردی | تو به عیش کوش و مستی که فراغ بار داری | |||||
تو نشسته در مقابل من و سد خیال باطل | که به عالم تخیل به که اتصال داری | |||||
به کدام علم یارب به دل تو اندر آیم | که ببینم و بدانم که چه در خیال داری | |||||
به ترشح عنایت غم باز ماندهای خور | تو که کاروان جانها به لب زلال داری | |||||
چه خوش است از تو وحشی ز شراب عشق مستی | که نه خستهی فراقی نه غم وصال داری |