وحشی بافقی (غزلیات)/تو منکری ولیک ، به من مهربانیت
ظاهر
تو منکری ولیک ، به من مهربانیت | میبارد از ادای نگاه نهانیت | |||||
میرم به ملتفت نشدنهای ساخته | وان طرز بازدیدن و تقریب دانیت | |||||
یک خم شدن ز گوشهی ابروی التفات | آید برون ز عهدهی سد سر گرانیت | |||||
نازم کرشمه را که سدم نکته حل نمود | بیمنت موافقت و همزبانیت | |||||
شادی التفات تو کارم تمام کرد | بادا بقای عمر تو و زندگانیت | |||||
ای شاهباز دوری ما از تو لازمست | گنجشک را چه زهرهی هم آشیانیت | |||||
جنبیدت این هوس ز کجا ای نهال لطف | کی اوفتاد رغبت میوه فشانیت | |||||
من از کجا و اینهمه نوباوهی امید | یارب که بر خوری ز درخت جوانیت | |||||
شاخ گلی کجاست بدین پاک دامنی | بیهوده سالها نکنم باغبانیت | |||||
سد نوبهار را ز تو آبست و رنگ و بو | دارد خدا نگاه ز باد خزانیت | |||||
وحشی پیاله گیر که دیگر حریف تست | کز خم به شیشه رفت می شادمانیت |