وحشی بافقی (غزلیات)/ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای

از ویکی‌نبشته
وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای)
  ای آنکه عرض حال من زار کرده‌ای با او کدام درد من اظهار کرده ای  
  آزاد کن ز راه کرم گر نمی‌کشی ما را چه بی‌گناه گرفتار کرده‌ای  
  تا من خجل شوم که بد غیر گفته‌ام دایم سخن ز نیکی اغیار کرده‌ای  
  تا جان دهم ز شوق چو این مژده بشنوم آهنگ پرسش من بیمار کرده‌ای  
  وحشی به کار غیر اگر شهره‌ای چه شد نقد حیات صرف در این کار کرده ای