وحشی بافقی (غزلیات)/ای آنکه عرض حال من زار کردهای
ظاهر
ای آنکه عرض حال من زار کردهای | با او کدام درد من اظهار کرده ای | |||||
آزاد کن ز راه کرم گر نمیکشی | ما را چه بیگناه گرفتار کردهای | |||||
تا من خجل شوم که بد غیر گفتهام | دایم سخن ز نیکی اغیار کردهای | |||||
تا جان دهم ز شوق چو این مژده بشنوم | آهنگ پرسش من بیمار کردهای | |||||
وحشی به کار غیر اگر شهرهای چه شد | نقد حیات صرف در این کار کرده ای |