دیوان شمس (غزلیات ۷)
ظاهر
- برای عاشق و دزدست شب فراخ و دراز
- به آفتاب شهم گفت هین مکن این ناز
- برو برو که نفورم ز عشق عارآمیز
- عشق گزین عشق و در او کوکبه میران و مترس
- سیر نگشت جان من بس مکن و مگو که بس
- سوی لبش هر آنک شد زخم خورد ز پیش و پس
- نیم شب از عشق تا دانی چه میگوید خروس
- حال ما بیآن مه زیبا مپرس
- ای دل بیبهره از بهرام ترس
- نیست در آخرزمان فریادرس
- ای روترش به پیشم بد گفتهای مرا پس
- دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس
- ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس
- بیا که دانه لطیفست رو ز دام مترس
- ای مست ماه روی تو استاره و گردون خوش
- گر عاشقی از جان و دل جور و جفای یار کش
- الحذر از عشق حذر هر کی نشانی بودش
- ای شب خوش رو که تویی مهتر و سالار حبش
- یار نخواهم که بود بدخو و غمخوار و ترش
- دام دگر نهادهام تا که مگر بگیرمش
- اگر گم گردد این بیدل از آن دلدار جوییدش
- چه دارد در دل آن خواجه که میتابد ز رخسارش
- قرین مه دو مریخند و آن دو چشمت ای دلکش
- پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش
- ریاضت نیست پیش ما همه لطفست و بخشایش
- آن یار ترش رو را این سوی کشانیدش
- رویش خوش و مویش خوش وان طره جعدینش
- ای یوسف مه رویان ای جاه و جمالت خوش
- زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش
- جانم به چه آرامد ای یار به آمیزش
- وقتت خوش وقتت خوش حلوایی و شکرکش
- هنگام صبوح آمد ای مرغ سحرخوانش
- درون ظلمتی میجو صفاتش
- قضا آمد شنو طبل نفیرش
- نگاری را که میجویم به جانش
- برفتم دی به پیشش سخت پرجوش
- شنو پندی ز من ای یار خوش کیش
- امروز خوش است دل که تو دوش
- ای خواجه تو عاقلانه میباش
- آن مطرب ما خوشست و چنگش
- ما نعره به شب زنیم و خاموش
- گر لاش نمود راه قلاش
- اندرآ ای اصل اصل شادمانی شاد باش
- ای سنایی گر نیابی یار یار خویش باش
- آنک بیرون از جهان بد در جهان آوردمش
- دوش رفتم در میان مجلس سلطان خویش
- عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش
- ساقیا بیگه رسیدی می بده مردانه باش
- شدهام سپند حسنت وطنم میان آتش
- به شکرخنده اگر میببرد جان رسدش
- گر لب او شکند نرخ شکر میرسدش
- آن که مه غاشیه زین چو غلامان کشدش
- بر ملک نیست نهان حال دل و نیک و بدش
- من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش
- اندک اندک راه زد سیم و زرش
- آنک جانش دادهای آن را مکش
- چون تو شادی بنده گو غمخوار باش
- آن مایی همچو ما دلشاد باش
- عقل آمد عاشقا خود را بپوش
- اندرآمد شاه شیرینان ترش
- روی تو جان جانست از جان نهان مدارش
- گر جان بجز تو خواهد از خویش برکنیمش
- سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
- میگفت چشم شوخش با طره سیاهش
- آن مه که هست گردون گردان و بیقرارش
- روحیست بینشان و ما غرقه در نشانش
- در عشق آتشینش آتش نخورده آتش
- صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش
- آینهام من آینهام من تا که بدیدم روی چو ماهش
- مستی امروز من نیست چو مستی دوش
- باز درآمد طبیب از در رنجور خویش
- باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش
- ما به سلیمان خوشیم دیو و پری گو مباش
- خواجه چرا کردهای روی تو بر ما ترش
- چون بزند گردنم سجده کند گردنش
- باز درآمد ز راه بیخود و سرمست دوش
- خواجه غلط کردهای در صفت یار خویش
- یار درآمد ز باغ بیخود و سرمست دوش
- باز درآمد طبیب از در ایوب خویش
- جان منست او هی مزنیدش
- ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش
- تمام اوست که فانی شدست آثارش
- ندا رسید به عاشق ز عالم رازش
- سری برآر که تا ما رویم بر سر عیش
- شکست نرخ شکر را بتم به روی ترش
- شنو ز سینه ترنگاترنگ آوازش
- مباد با کس دیگر ثنا و دشنامش
- چو رو نمود به منصور وصل دلدارش
- دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش
- مست گشتم ز ذوق دشنامش
- توبه من درست نیست خموش
- آمد آن خواجه سیماترش
- علی الله ای مسلمانان از آن هجران پرآتش
- کل عقل بوصلکم مدهش
- بیا بیا که تویی جان جان سماع
- بیا بیا که تویی جان جان جان سماع
- مدارم یک زمان از کار فارغ
- امروز روز شادی و امسال سال لاغ
- گویند شاه عشق ندارد وفا دروغ
- عیسی روح گرسنهست چو زاغ
- ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف
- ما دو سه مست خلوتی جمع شدیم این طرف
- گر تو تنگ آیی ز ما زوتر برون رو ای حریف
- باده نمیبایدم فارغم از درد و صاف
- کعبه جانها تویی گرد تو آرم طواف
- بیا بیا که تویی شیر شیر شیر مصاف
- ای مونس و غمگسار عاشق
- گر خمار آرد صداعی بر سر سودای عشق
- ای جهان را دلگشا اقبال عشق
- ای ناطق الهی و ای دیده حقایق
- باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق
- فریفت یار شکربار من مرا به طریق
- جان و سر تو که بگو بینفاق
- به دلجویی و دلداری درآمد یار پنهانک
- روان شد اشک یاقوتی ز راه دیدگان اینک
- رو رو که نهای عاشق ای زلفک و ای خالک
- آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک
- هر اول روز ای جان صد بار سلام علیک
- بباید عشق را ای دوست دردک
- اندرآ با ما نشان ده راستک
- ایا هوای تو در جانها سلام علیک
- ای ظریف جهان سلام علیک
- ای ظریف جهان سلام علیک
- برخیز ز خواب و ساز کن چنگ
- عشق خامش طرفهتر یا نکتههای چنگ چنگ
- عاشقی و آنگهانی نام و ننگ
- تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ
- حریف جنگ گزیند تو هم درآ در جنگ
- چو زد فراق تو بر سر مرا به نیرو سنگ
- بگردان شراب ای صنم بیدرنگ
- هر کی در او نیست از این عشق رنگ
- توبه سفر گیرد با پای لنگ
- ای تو ولی احسان دل ای حسن رویت دام دل
- این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل
- بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل
- حلقه دل زدم شبی در هوس سلام دل
- الا ای رو ترش کرده که تا نبود مرا مدخل
- بقا اندر بقا باشد طریق کم زنان ای دل
- مهم را لطف در لطفست از آنم بیقرار ای دل
- هر آن کو صبر کرد ای دل ز شهوتها در این منزل
- امروز بحمدالله از دی بترست این دل
- چه کارستان که داری اندر این دل
- صد هزاران همچو ما غرقه در این دریای دل
- شتران مست شدستند ببین رقص جمل
- تو مرا می بده و مست بخوابان و بهل
- رفت عمرم در سر سودای دل
- سوی آن سلطان خوبان الرحیل
- امروز روز شادی و امسال سال گل
- تا نزند آفتاب خیمه نور جلال
- چشم تو با چشم من هر دم بیقیل و قال
- شد پی این لولیان در حرم ذوالجلال
- چند از این قیل و قال عشق پرست و ببال
- چگونه برنپرد جان چو از جناب جلال
- تو را سعادت بادا در آن جمال و جلال
- دو چشم اگر بگشادی به آفتاب وصال
- اگر درآید ناگه صنم زهی اقبال
- پیام کرد مرا بامداد بحر عسل
- به گوش دل پنهانی بگفت رحمت کل
- ز خود شدم ز جمال پر از صفا ای دل
- باده ده ای ساقی جان باده بیدرد و دغل
- عمرک یا واحدا فی درجات الکمال
- لجکنن اغلن هی بزه کلکل
- کجکنن اغلن اودیا کلکل
- ایها النور فی الفاد تعال
- یا منیر البدر قد اوضحت بالبلبال بال
- یا بدیع الحسن قد اوضحت بالبلبال بال
- رشاء العشق حبیبی لشرود و مضل
- عمرک یا واحدا فی درجات الکمال
- تعال یا مدد العیش و السرور تعال
- آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم
- ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کردهام
- این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیدهام
- هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم
- ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم
- بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
- کاری ندارد این جهان تا چند گل کاری کنم
- ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
- ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم
- آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم
- دی بر سرم تاج زری بنهاده است آن دلبرم
- هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم
- ای ساقی روشن دلان بردار سغراق کرم
- تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
- عشقا تو را قاضی برم کاشکستیم همچون صنم
- بس جهد می کردم که من آیینه نیکی شوم
- آمد بهار ای دوستان منزل به سروستان کنیم
- هین خیره خیره می نگر اندر رخ صفراییم
- ای نفس کل صورت مکن وی عقل کل بشکن قلم
- ای پاک رو چون جام جم وز عشق آن مه متهم
- بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم
- تا کی به حبس این جهان من خویش زندانی کنم
- یار شدم یار شدم با غم تو یار شدم
- مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
- دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم
- مطرب عشق ابدم زخمه عشرت بزنم
- باز در اسرار روم جانب آن یار روم
- زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم
- جمع تو دیدم پس از این هیچ پریشان نشوم
- هر نفسی تازه ترم کز سر روزن بپرم
- تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم