دیوان شمس/چند از این قیل و قال عشق پرست و ببال
ظاهر
چند از این قیل و قال عشق پرست و ببال | تا تو بمانی چو عشق در دو جهان بیزوال | |||||
چند کشی بار هجر غصه و تیمار هجر | خاصه که منقار هجر کند تو را پر و بال | |||||
آه ز نفس فضول آه ز ضعف عقول | آه ز یار ملول چند نماید ملال | |||||
آن که همیخوانمش عجز نمیدانمش | تا که بترسانمش از ستم و از وبال | |||||
جمله سال و جواب زوست منم چون رباب | میزندم او شتاب زخمه که یعنی بنال | |||||
یک دم بانگ نجات یک دم آواز مات | میزند آن خوش صفات بر من و بر وصف حال | |||||
تصلح میزاننا تحسن الحاننا | تذهب احزاننا انت شدید المحال |