پرش به محتوا

دیوان شمس/گر جان بجز تو خواهد از خویش برکنیمش

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(گر جان بجز تو خواهد از خویش برکنیمش)
  گر جان بجز تو خواهد از خویش برکنیمش ور چرخ سرکش آید بر همدگر زنیمش  
  گر رخت خویش خواهد ما رخت او دهیمش ور قلعه‌ها درآید ویرانه‌ها کنیمش  
  گر این جهان چو جانست ما جان جان جانیم ور این فلک سر آمد ما چشم روشنیمش  
  بیخ درخت خاکست وین چرخ شاخ و برگش عالم درخت زیتون ما همچو روغنیمش  
  چون عشق شمس تبریز آهن ربای باشد ما بر طریق خدمت مانند آهنیمش