دیوان شمس/چون بزند گردنم سجده کند گردنش
ظاهر
چون بزند گردنم سجده کند گردنش | شیر خورد خون من ذوق من از خوردنش | |||||
هین هله شیر شکار پنجه ز من برمدار | هین که هزاران هزار منت آن بر منش | |||||
پخته خورد پخته خوار خام خورد عشق یار | خام منم ای نگار که نتوان پختنش | |||||
ای تو دهلزن به قل بنده تو را چون دهل | در تو درآویخته همچو دهل میزنش | |||||
گوش همه سرخوشان عشق کشد کش کشان | عشق تو داوود توست موم شده آهنش | |||||
دل همه مال و عقار خرج کند در قمار | چونک برهنه شود چرخ دهد مخزنش | |||||
دل ز سخن مال مال خواست زدن پر و بال | پرتو نور کمال کرد چنین الکنش |