دیوان شمس/هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم
ظاهر
هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم | تا بخت و رخت و تخت خود بر عرش و کرسی بر برم | |||||
بر گردن و بر دست من بربند آن زنجیر را | افسون مخوان ز افسون تو هر روز دیوانه ترم | |||||
خواهم که بدهم گنج زر تا آن گواه دل بود | گر چه گواهی می دهد رخساره همچون زرم | |||||
ور تو گواهان مرا رد می کنی ای پرجفا | ای قاضی شیرین قضا باری فروخوان محضرم | |||||
بیلطف و دلداری تو یا رب چه می لرزد دلم | در شوق خاک پای تو یا رب چه می گردد سرم | |||||
پیشم نشین پیشم نشان ای جان جان جان جان | پر کن دلم گر کشتیم بیخم ببر گر لنگرم | |||||
گه در طواف آتشم گه در شکاف آتشم | باد آهن دل سرخ رو از دمگه آهنگرم | |||||
هر روز نو جامی دهد تسکین و آرامی دهد | هر روز پیغامی دهد این عشق چون پیغامبرم | |||||
در سایهات تا آمدم چون آفتابم بر فلک | تا عشق را بنده شدم خاقان و سلطان سنجرم | |||||
ای عشق آخر چند من وصف تو گویم بیدهن | گه بلبلم گه گلبنم گه خضرم و گه اخضرم |