دیوان شمس/چون تو شادی بنده گو غمخوار باش
ظاهر
چون تو شادی بنده گو غمخوار باش | تو عزیزی صد چو ما گو خوار باش | |||||
کار تو باید که باشد بر مراد | کارهای عاشقان گو زار باش | |||||
شاه منصوری و ملکت آن توست | بنده چون منصور گو بر دار باش | |||||
اشتر مستم نجویم نسترن | نوشخوارم در رهت گو خار باش | |||||
نشنوم من هیچ جز پیغام او | هر چه خواهی گفت گو اسرار باش | |||||
ای دل آن جایی تو باری که ویست | از جمال یار برخوردار باش | |||||
او طبیبست و به بیماران رود | ای تن وامانده تو بیمار باش | |||||
بر امید یار غار خلوتی | ثانی اثنین برو در غار باش | |||||
بر امید داد و ایثار بهار | مهرها میکار و در ایثار باش | |||||
خرمنا بر طمع ماه بانمک | گم شو از دزد و در آن انبار باش | |||||
بهر نطق یار خوش گفتار خویش | لب ببند از گفت و کم گفتار باش |