دیوان شمس/آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک)
  آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک شنگینک و منگینک سربسته به زرینک  
  چون منکر مرگست او گوید که اجل کو کو مرگ آیدش از شش سو گوید که منم اینک  
  گوید اجلش کای خر کو آن همه کر و فر وان سبلت و آن بینی وان کبرک و آن کینک  
  کو شاهد و کو شادی مفرش به کیان دادی خشتست تو را بالین خاکست نهالینک  
  ترک خور و خفتن گو رو دین حقیقی جو تا میر ابد باشی بی‌رسمک و آیینک  
  بی‌جان مکن این جان را سرگین مکن این نان را ای آنک فکندی تو در در تک سرگینک  
  ما بسته سرگین دان از بهر دریم ای جان بشکسته شو و در جو ای سرکش خودبینک  
  چون مرد خدابینی مردی کن و خدمت کن چون رنج و بلا بینی در رخ مفکن چینک  
  این هجو منست ای تن وان میر منم هم من تا چند سخن گفتن از سینک و از شینک  
  شمس الحق تبریزی خود آب حیاتی تو وان آب کجا یابد جز دیده نمگینک