پرش به محتوا

دیوان شمس/به شکرخنده اگر می‌ببرد جان رسدش

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(به شکرخنده اگر می‌ببرد جان رسدش)
  به شکرخنده اگر می‌ببرد جان رسدش وگر از غمزه جادو برد ایمان رسدش  
  لشکر دیو و پری جمله به فرمان ویند با چنین عز و شرف ملک سلیمان رسدش  
  صد هزاران دل یعقوب حزین زنده بدوست کر و فر شرف یوسف کنعان رسدش  
  لب عیسی صفتش مرده به دم زنده کند گر پرد با پر جان جانب کیوان رسدش  
  نوح وقتیست که عشق ابدی کشتی اوست گر جهان زیر و زبر کرد به طوفان رسدش  
  عشق او گرد برانگیخت ز دریای عدم ید بیضا و عصایی شده ثعبان رسدش  
  جملگی تشنه دلان قوت از او می‌یابند با چنین لقمه دهی شهرت لقمان رسدش