دیوان شمس/تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ
ظاهر
تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ | خراب گنج تو دارد چرا شود دلتنگ | |||||
جهان شکست و تو یار شکستگان باشی | کجاست مست تو را از چنین خرابی ننگ | |||||
فلک ز مستی امر تو روز و شب در چرخ | زمین ز شادی گنج تو خیره مانده و دنگ | |||||
وظیفه تو رسید و نیافت راه ز در | زهی کرم که ز روزن بکردیش آونگ | |||||
شنیدهایم که شاهان به جنگ بستانند | ندیدهایم که شاهان عطا دهند به جنگ | |||||
ز سنگ چشمه روان کردهای و میگویی | بیا عطا بستان ای دل فسرده چو سنگ | |||||
کنار و بوسه رومی رخانت میباید | ز روی آینه دل به عشق بزدا زنگ | |||||
تعلقیست عجب زنگ را بدین رومی | تعلقیست نهانی میان موش و پلنگ | |||||
دهان ببند که تا دل دهانه بگشاید | فروخورد دو جهان را به یک زمان چو نهنگ | |||||
چو ما رویم ره دل هزار فرسنگست | چو خطوتین دل آمد کجا بود فرسنگ | |||||
اگر نه مفخر تبریز شمس دین جویاست | چرا شود غم عشقش موکل و سرهنگ |