دیوان شمس/امروز خوش است دل که تو دوش
ظاهر
امروز خوش است دل که تو دوش | خون دل ما بخوردهای نوش | |||||
ای دوش نموده روی چون ماه | و امروز هزار شکل و روپوش | |||||
دل سجده کنان به پیش آن چشم | جان حلقه شده به پیش آن گوش | |||||
هر لحظه اشارتی که هش دار | هش میخواهی ز مرد بیهوش | |||||
سرنای توام مرا تو گویی | من در تو فرودمم تو مخروش | |||||
از بیم تو گشته شیر گربه | در خاک خزیده صبر چون موش | |||||
هر ذره کنار اگر گشاید | خورشید نگنجد اندر آغوش | |||||
خورشید چو شد تو را خریدار | ای ذره به نقد نسیه بفروش | |||||
باقی غزل مگو که حیفست | ما در گفتار و دوست خاموش | |||||
لیکن چه کنم که رسم کهنهست | دریا خاموش و موج در جوش |