دیوان شمس/ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم
ظاهر
ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم | خورشید او را ذرهام این رقص از او آموختم | |||||
ای مه نقاب روی او ای آب جان در جوی او | بر رو دویدن سوی او زان آب جو آموختم | |||||
گلشن همیگوید مرا کاین نافه چون دزدیدهای | من شیری و نافه بری ز آهوی هو آموختم | |||||
از باغ و از عرجون او وز طره میگون او | اینک رسن بازی خوش همچون کدو آموختم | |||||
از نقشهای این جهان هم چشم بستم هم دهان | تا نقش بندی عجب بیرنگ و بو آموختم | |||||
دیدم گشاد داد او وان جود و آن ایجاد او | من دادن جان دم به دم زان دادخو آموختم | |||||
در خواب بیسو می روی در کوی بیکو می روی | شش سو مرو وز سو مگو چون غیر سو آموختم |